جوک و لطیفه |
جوک-64 میگه اون بالا چی کار میکنی میگه دارم توت میخورم میگه این که درخت چناره میگه توت تو جیبمه ________________________________________ یه ترکه تو قرعه کشی بانک شرکت میکنه براش شش ماه زندون در میاد ________________________________________ یه ترکه میره استادیوم تو استادیوم همش بالاسرش نگاه میکرد بهش میگن بنده خدا چرا مسابقه رو نمی ... ادامه مطلب |
جوک-61 یه خر میپرسن: راسته که ترکها خر هستند؟ خره میگه یه مذاکراتی شده ولی ما زیر بار نرفتیم! ________________________________________ یه ترکه داشته راز بقاء میدیده که یه دفعی خره لگد میزنه تو سینه شیره ! ترکه جو گیر میشه میگه محمد یاش صلوات ________________________________________ دوتا غضنفر تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه ... ادامه مطلب |
جوک-62 مسافر کشی میکرد . یه جا یه زنه بهش گفت : آقا ببخشید کریمخان میرید . ترکه گفت : اه خوب معلومه اگه نمیرید که میترکید!!! ________________________________________ می دونید فرق خیار با بلال چیه؟ بلال تو فیلمه محمد رسول الله بود ولی خیار نبود حالا می دو نید ... ادامه مطلب |
جوک-60 زنش رو طلاق میده همه بهش میگن : بابا , طلا خانوم که زن خوبی بود چرا طلاقش دادی ؟ ترکه با عصبانیت میگه : غلط کرده . تازه فهمیدم که چقدر عوضی بود . دیروز بازار بودم همه میگفتن : طلا کشیده پائین ! ---------------------------------------------------------- به ترکه میگن : ... ادامه مطلب |
جوک-63 میگه اون بالا چی کار میکنی میگه دارم توت میخورم میگه این که درخت چناره میگه توت تو جیبمه ________________________________________ یه ترکه تو قرعه کشی بانک شرکت میکنه براش شش ماه زندون در میاد ________________________________________ یه ترکه میره استادیوم تو استادیوم همش بالاسرش نگاه میکرد بهش میگن بنده خدا چرا مسابقه رو نمی ... ادامه مطلب |
خفن کده ای از جوک های جدید تاکسی سمند می خره سه تا مسافر سوار می کنه. اولی به مقصد می رسه می گه نگه دار ترکه می پرسه سمند داری؟ می گه نه می گه پس بشین. دومی به مقصد می رسه می گه نگه دار می پرسه سمند داری؟ می گه نه. می گه پس ... ادامه مطلب |
جوک-65 تو روزنامه یک آگهی استخدام میبینه که: به یک مهندس کامپیوتر مجرب و باسابقه نیازمندیم. خلاصه فرداش کت شلوار میپوشه و اساساً تیپ میزنه و پامیشه میره واسه مصاحبه. اونجا یارو ازش میپرسه: شما مدرکتون از کدوم دانشگاهه؟ ترکه میگه: ایلده من مدرک ندارم که! یارو تعجب میکنه میگه: پس ... ادامه مطلب |
جوک-33 قزوینیه می گن:چه روزی رو از همه بیشتر دوست داری؟می گه:روزی که دنیا کون فیکون می شه 3 ترکه داشته تو دریا غرق می شده هر بار که می رفته پایین اب می خورده می یومده بالا می گفته:سلام بر حسین 4 قزوینیه به دوست دخترش می گه:حالا که هیچ ... ادامه مطلب |
جوک-66 پسرش رو میفرسته ژیمناستیک بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت میکنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده میکنند! ________________________________________ به لره میگن: ببخشید شما لرید؟ میگه: نه پس انم با این ... ادامه مطلب |
جوک-63 می خواسته بره شکار خرگوش .ازش می پرسن چه جوری میخوای خرگوش شکار کنی.می گه کاری نداره می ری پشت درخت صدای هویج در می یاری ________________________________________ ترکه می خواسته پشتش بخارونه دستش نمی رسه زیر پاش آجر می زاره ________________________________________ ترکه داشته کیسه های سنگین سیمانُ رو کولش حمل می کرده.یکی ازش می ... ادامه مطلب |
جوک-59 روز دو تا آبادانی واسه هم خالی می بستند . اولی میگه : ما یه کوه کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم حمید . دو سه بار میگه حمید.... حمید.... حمید.... دومی میگه : این که چیزی نیست . ما یه کوه داریم کنار خونه مون که هر ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-3 براى استعلاج نزد مرحوم میرزا ابوالحسن خان دکتر (از اولین اطبایى که با اسلوب طب جدید درس خوانده بود) آمده و گفت: حکیمباشى! طبعم گرم است و استخوانهایم سرد سردى مىخورم با من نمىسازد و گرمى هم ضرر مىکند. دکتر به تعجب پرسید: خانم این ییلاق و قشلاق را از ... ادامه مطلب |
جوک خفن میخوای کلیک کن!! نفر دنبال جای پارک می گشت هرچی بیشتر می گرده کمتر پیدا می کنه بالاخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارک پیدا کردم قول می دم نماز بخوانم قول می دم روزه بگیرم... همین طور داشت قول می داد که یک دفعه یک جای پارک پیدا می کنه ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-6 محمود روزى در غضب بود طلحک خواست که او را از آن ملالت بیرون آرد گفت: اى سلطان نام پدرت چه بود؟ سلطان برنجید و گفت: مردک تو با آن سگ چه کار دارى؟ طلحک گفت: نام پدرت معلوم شد نام پدر پدرت چون بود؟ درویشى به در خانهاى رسید. ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-5 گنجینههاى سراى خود را براى غارت سپاهیان در اختیار آنان گذاشت. غلامى پیش شاه ایستاده بود و از جاى خود نمىجنبید. یکى از او پرسید: چرا در این یغما شرکت نمىکند؟ غلام خندید و گفت: نعمت روى شاه مرا بس است. پادشاهى روزى غلامش را دید که به خودپسندى در خود ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-4 از غلام به بانو پیام فرستاد تا براى شب ششانداز بپزد غلام که تا آن روز نام این غذا را نشنیده بود گمان برد که ششانداز غذایى به کفاف شش نفر است تعداد افراد خانه را شمرد هفت تن بودند اندیشید که خواجه عمداً غلام را به حساب نیاورده لذا ... ادامه مطلب |
JoKeeeeeeeeee روز جهانی میراث فرهنگیه ... اتیقه روزت مبارک ! ---------------------------------------------- سامان جونم خیلی دوست دارم . فردا ساعت 3 میام با هم بریم ناهار بیرون ...... وقتی می بینی اس ام اس مال تو نیست مرض داری می خونیش ؟ ---------------------------------------------- تست روانشناسی : فکر کنید یه ظرف میوه که توش سیب ... ادامه مطلب |
JoKeeeeee تا ده سال برای مادرش عزاداری میکرد و همش گریه میکرد . بهش گفتند : آخه چقدر گریه میکنی ده سال گذشته گفت: "آخه هر وقت یادم میافته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش میگیره -------------------------------------------- یه روز یه ترکه رو میگیرند میبرند ... ادامه مطلب |
جوک جمله سازی-1 ترکه میگن: با «کوش» یک جمله بساز گفت: شلوار من کوش؟ گفتند: این که نشد «کوش به معنی کوشش.» گفت: شلوار من کوشش؟ گفتند: بابا «کوشش یعنی کار.» گفت: خب از اول میگفتین شلوار کار من کوشش؟ به ترکه میگن: با «کیشمیش» یک جمله بساز گفت: من پسر عموش میشم ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-1 یکى از علماى نجف اشرف با خود گفت که به مسجد کوفه نظر به شرافت مکان و عدم تردّد مردم مىروم و دو رکعت نماز به جا مىآورم با حضور قلب. آن مرد گفت چون داخل مسجد شدم و تکبیرةالاحرام ... ادامه مطلب |
لطیفه های قدیمی-2 به شهر اندر آمد و چون از جلو دکّان قنّادى گذشت دید که تاجرى مقدار زیادى شیرینى گرفت و به جاى پرداخت پول به وى گفت: بنویس تو دستک. لر پیش خود گفت که بد معاملهاى نیست. سپس نزد قناد رفت و مقدار زیادى شیرینى گرفت ... ادامه مطلب |
جوک های باحال رسید دفعه یه آبادانیه تو بیابون گم میشه و داشته از تشنگی میمرده .... خلاصه هی میگفته آب آب آآآآآ آب .... یه دفعه میرسه به یه چشمه دستاشو میزنه تو آب میکشه به موهاش میگه آخیــــــــــش وُلک راحت شدم تیپ موهام خراب شده بود داشتم میمردما! ------------------------------------------- سه تا آبادانی ... ادامه مطلب |
جوک-78 من تصمیم گرفته ام بعد از این فقط غذاهای گیاهی بخورم. دومی: لابد با مشورت دکتر تصمیم گرفته ای؟ اولی: نه با مشورت قصاب محل چون او دیگر حاضر نیست به من نسیه بفروشد. --------------------------- دکتر: خب بیشتر وقتی به چه چیزی فکر می کنی افسرده می شوی؟ بیمار: راستش را بخواهید به پرداخت ... ادامه مطلب |
جوک-56 ترکه میپرسن: امام اول کیه؟ یخورده فکر میکنه میگه: بابا یک راهنمایی بکنید... میگن: شمشیرش معروفه.. میگه: آها... ZORO! ------------------------------------ فردی به مغازه لوازم ورزشی رفت و گفت پرچم ایران دارید. بعد از اینکه صاحب مغازه پرچم را آورد مرد گفت رنگهای دیگر هم دارید. ------------------------------- یک نفر میره لب دریا ماهی بگیره وقتی ... ادامه مطلب |
جک جک جک 08 دوتا معتاد به هم میرسن اکبر به اصغر میگه اشغری تو شالی شند بار میری مشتراح اصغر میگه شالی 4 بار یه بار بهار یه بار تابشتون یه بار پاییژ یه بارم ژمشتون اکبر میگه بابا برو دکتر تو که اژهالی ... ادامه مطلب |
جک شماره 09 به ترکه ماموریت میدن یه زیر دریایی رو غرق کنه میره زیر آب در می زنه فرار می کنه ... ادامه مطلب |
جوک-58 روز یه فارسه. ترکه. اصفهانیه می خواستند چای لیپتون بخورن. فارسه فنجان رو نگه می داره و لیپتون را تو فنجان تکان می ده ترکه لیپتون را نگه می داره و فنجان را تکان می ده اصفهانیه لیپتون را به دورفنجان می ماله . ------------------------- یه روز یه آقا میره ثبت احوال می ... ادامه مطلب |
جوک-57 ترکه میگن تور را تعریف کن؟ میگه: تور مجموعه سوراخهایی هستند که با طناف به هم وصل شدهاند !!! . ------------------------- به ترکه میگن میخوای سحر صدات کنیم(بیدارت کنیم)؟ میگه نه همون گلام حسین خوبه!!! . --------------------- لره داشته با عصبانیت پولکی میخورده بهش میگن چرا این قدر خشنی ؟ میگه بابا ما هر چی بگیم ... ادامه مطلب |
جوک-83 به نظر تو هویج باعث تقویت بینایی می شود؟» دومی: «حتما چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.» --------------------------- معلم: «مریم! اگر هم شاگردی ات سارا هزار تومان به تو بدهد و دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد در مجموع چه قدر پول خواهی داشت؟» در همین ... ادامه مطلب |
جوک-82 به پدرش گفت:« پدرجان! چرا بعضی از آدم ها این طوری حرف می زنند مثلاً می گویند فرش مرش کتاب متاب اسباب مسباب؟ » پدر با خونسردی جواب داد:« پسرم! این کار آدم های بی سواد می سواده!» --------------------------------- پدر به پسرش گفت: «راستی صبح چه می خواستی به من بگویی » پسر ... ادامه مطلب |
جوک-81 یک شخص لاف زن با یک آدم قوی هیکل دعوایش می شود. قبل از هر حرکت لاف زن مرد قوی هیکل چند تا مشت به او می زند و پرتش می کند. آدم لاف زن در حالی که نفسش بالا نمی آید به جمعیتی که مشغول تماشا هستند می گوید: ... ادامه مطلب |
جوک-92 ترکه میره حموم . بعد که میاد بیرون میگه نمردیم و آب چرخ کرده هم دیدیم . ----------------------------------------- پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: . چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده 58هزار تومن پول شدی. . حالا می خوای باهاش چیکار کنی؟ . مرد می گه: می ... ادامه مطلب |
جوک-79 تاریخ: آهای! تو که با آن قد بلندت ته کلاس ایستاده ای و بر و بر من را نگاه می کنی بگو اسکندر مقدونی که بود. - نمی دانم. - چه کسی ناصر الدین شاه را کشت؟ - نمی دانم. - پس با این وضع چطور می خواهی امتحان تاریخ بدهی؟ - من که نمی ... ادامه مطلب |
اس-ام-اس وجوک-10 یه بار یه شیخ اکس میزنه تو قنوت نماز میگه:ربنا اتنا فی ددددنیا دیگه متل تو ندارههههه ________________________________________ دوست واقعی مثل ستاره ی تو اسمونه حتی اگه نبینیش خیالت راحته که همیشه سر جاشه ________________________________________ - ... ادامه مطلب |
جوک-77 نفر می رود مطب دکتر و می گوید: «آقای دکتر مشکل من این است که کسی مرا تحویل نمی گیرد!» دکتر می گوید: «مریض بعدی!» -------------------------- معلم از دانش آموز پرسید: جسم شفاف چه جسمی است؟ دانش آموز جواب داد: جسمی که نور از آن عبور کند. معلم: دو تا مثال بزن! دانش آموز: نردبان ... ادامه مطلب |
جوک-76 چرا اسب تو در مسابقه برنده نشد؟ دومی: چون اسب من خیلی با ادب است و به بقیه اسب ها می گفت اول شما بفرمایید! ------------------------------- محسن به همسایه اش گفت: «جلوی این سگت را بگیر! امروز جوجه ما را خورده است.» همسایه او با خوشحالی گفت: «خوب شد گفتی که ... ادامه مطلب |
جوک-75 با عمویت کجا می روی؟ دومی: او را می برم فروشگاه محله مان؛ چون آن جا نوشته «خرید برای عموم آزاد است!» ------------------------------------------------------------ اولی: آیا به نظر تو هویج باعث تقویت قوه بینایی می شود؟ دومی: بله قطعاً؛ چون تا به حال خرگوشی ندیده ام که عینک زده باشد! ------------------------------------------ اولی: من یک ... ادامه مطلب |
جوک-74 ساعتش کار نمی کرد. رفت گشت برایش کار پیدا کرد. ------------------------------ عکاس:«دوست دارید عکستان را چگونه بگیرم؟» مشتری:«مجانی!» ----------------------------- مردی بادکنک فروشی باز کرد اما بعد ازمدتی ورشکست شد چون بادکنک هایش را به شرط چاقو می فروخت. ---------------------------- معلم: وقتی می گوییم «دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند.» «میل» در ... ادامه مطلب |
جوک-72 پسر جان! وقتی من به سن تو بودم اصلاً دروغ نمی گفتم.» پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟» --------------------------------- یک نفر خودش را به موش مردگی می زند گربه می خوردش. ----------------------------- پزشک:« متأسفانه چشم شما دوربین شده.» بیمار: «آخ جان! پس می توانم یک حلقه فیلم بیندازم توش ... ادامه مطلب |
جوک-71 مردی بدهی و قرض زیاد داشت رفت ماشین مدل بالا خرید! زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟ مرد گفت : ماشینو خریدم تا سریع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!! ------------------------------ یه ... ادامه مطلب |
جوک-70 غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید! ------------------------------ پدری برای اطلاع ازوضع درسی فرزندش به مدرسه رفت مدیر ... ادامه مطلب |
جوک-80 «چی باعث شد سر شما طاس شود؟» دومی: «باد.» اولی: «چرا باد؟» دومی:« آخر باد کلاه گیسم را برد!» ----------------------------- معلم:« حامد! توضیح بده که سیب زمینی چگونه به دست می آید. » حامد: «اجازه آقا! با پرداخت مقداری پول!» ----------------------------- معلم ریاضی از دانش آموز پرسید: «اگر مادرت به تو بگوید نصف پرتقال را می ... ادامه مطلب |
جوک-93 مادره به بچش میگه : می دونم ....موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد. . میگه :آره ولی لگتی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود!!!! هر زمان که احساس تنهایی کردی . دستهایت را باز کن . سرت را بالا بگیر . یک نفس عمیق بکش . چشمهایت را باز کن . و رو به ... ادامه مطلب |
جوک جمله سازی-3 ترکه میگن: با «نمونه» یک جمله بساز گفت: این که می بینین سرمونه این پاهامونه اینم کو... مونه. به ترکه میگن: با «هندونه» جمله بساز. میگه: هند اونه که بغل پاکستانه! به لره میگن: با «بید» جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست ... ادامه مطلب |
جوک جمله سازی-4 ترکه میگن: با «آجر» جمله بساز میگه با آجر که جمله نمیسازن دیوار میسازن! به ترکه میگن: با «ابریشم» جمله بساز میگه: هوا ابریشم خوبه! به ترکه میگن: با «اختاپوس» جمله بساز. میگه: اوخ تا پوستم نسوخته برم تو سایه! به ترکه میگن: با «بنزین» جمله بساز. میگه: خوش به ... ادامه مطلب |
جوک جمله سازی-5 ترکه میگن: با «حیدر» جمله بساز میگه: اومدم در خونتون هی در زدم هی در زدم هیچکی درو باز نکرد. بهش میگن: نه بابا با «آقا حیدر» جمله بساز میگه: اومدم در خونتون آقا! هی در زدم هی در زدم هیچکی در رو باز نکرد! به ترکه میگن: با «خرچنگ» ... ادامه مطلب |
جوک جمله سازی-6 ترکه میگن: با «شیشه» جمله بساز میگه: ساعت یک ربع به شیشه! به ترکه میگن: با «صداقت» جمله بساز میگه: داشتم با تلفن صحبت میکردم صدا قطع شد! به ترکه میگن: با «عدس» جمله بساز میگه: اگه امشب نیای اَدست دلخور میشم! به ترکه میگن: با «علی» جمله بساز. میگه: ... ادامه مطلب |
جوک-97 جاهله میره آمپول بزنه تزریقاتیه ازش میپرسه: چپ بزنم یا راست؟ جاهله میگه: داداش این کون ما رو سیاسی نکن! همون وسط بزن بریم! ------------------------------- ترکه میره خواستگاری بابای دختره ازش میپرسه: شما شغلتون چیه؟ ترکه میگه: قازی! باباهه حال میکنه میگه: کدوم شعبه؟ ترکه میگه: ایلده ایران قاز! ... ادامه مطلب |
جوک-96 رو میفرستن جبهه بعد شیش هفت ماه برمیگرده در میزنه داداش کوچیکش با یک تپه ان ریش درو وا میکنه! لره هول میکنه میگه: چی شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هیچی نمیگه فقط یک نگاهِ معنی داری بهش میندازه و میره تو. لره جفت میکنه میره تو میبینه داداش ... ادامه مطلب |
جوک-95 رو برق میگیره میگه: ولک ولم کن تا ولت کنم! ----------------------------- از رشتیه میپرسن: از زنت میترسی؟ میگه: من؟! ...مـــن؟! ...مـــــن؟!... عین سگ! ------------------------------- ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه (طبعاً) هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: ... ادامه مطلب |
امید ::: جمعه 87/1/30::: ساعت 2:58 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بسته شدن وبلاگ تیترس 1
بسته شدن وبلاگ
زندگی نامه ی شاعران جهان
زندگی نامه ی شاعران ایران
[عناوین آرشیوشده]
بسته شدن وبلاگ
زندگی نامه ی شاعران جهان
زندگی نامه ی شاعران ایران
[عناوین آرشیوشده]
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :51453
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :51453
>>ورود<<
Powered By :omid_titres
>>اوقات شرعی <<
>>پیام<<
Powered By :omid_titres
>> درباره خودم <<

امید
با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی! لطفا از وبلاگ دیگر من در بلاگفا دیدن فرمایید. Http://titres2.blogfa.com و اگر مطالب جلبی دارید یا سایت علمی خوبی رامی شناسید،از طریق پست الکترونیکی به من فرستید تا در این وبلا گ استفاده شود ! متشکرم. omid_titres@yahoo.com
با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی! لطفا از وبلاگ دیگر من در بلاگفا دیدن فرمایید. Http://titres2.blogfa.com و اگر مطالب جلبی دارید یا سایت علمی خوبی رامی شناسید،از طریق پست الکترونیکی به من فرستید تا در این وبلا گ استفاده شود ! متشکرم. omid_titres@yahoo.com
>> پیوندهای روزانه <<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لینک دوستان<<
>>عضویت سریع<<
Powered By :omid_titres
فهرست موضوعی یادداشت ها
قرآن کریم[22] . موسیقی[7] . دانستنی ها[5] . دانلود[3] . طنز[3] . اخبار[2] . اشتراک ویژه[2] . پیام کوتاه[2] . شعر[2] . شیمی . زمین شناسی . زیست شناسی . فیزیک . گالری عکس .
>>آرشیو شده ها<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>نظرسنجی<<